نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «معمولاً ساعت 8 صبح به وقت عراق، رادیو اردوگاه، خبر پخش می‌کرد. همه منتظر اخبار عراق و خبری از ایران و امام بودیم. هنوز صبحانه نداده بودند که در اولین خبر خود در و دیوار قلبمان را در هم شکست. رادیوی دشمن در اولین خبر صبحگاهی آن روز خود اعلام کرد: "صبح امروز رادیوی ایران با قطع کردن برنامه های عادی خود خبر درگذشت امام خمینی را با صدای فرزندش احمد، اعلام کرد.»
به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران؛ "حاج محسن بخشی" یکی از آزادگان شهرستان دماوند است که خاطرات خود را از روزهای تلخ و شیرین اسارت در کتابی به نام حُبّانِه منتشر کرده است. این کتاب از سوی انتشارات فرشتگان فردا در سال 1398 با شمارگان هزار نسخه و در 194 صفحه به نگارش در آمده و با قیمت 30000 تومان روانه بازار کتاب شده است.
 
بُرشی از کتاب حُبّانه| خبر رحلت امام خمینی(ره) در اسارت
 
بخشی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:

در روزهای گرم تابستان و در حال و هوای کسل کننده اردوگاه خبر بسیار بد و تلخ و ناگواری قلبمان را فشرد. اوایل خرداد 1368 و نهمین سال اسارتم بود. رسانه های عراقی خبر از بیماری حضرت امام(ره) دادند. ابتدا توجه چندانی نکردیم چون دشمن چندین بار بدین روش با روحیه و اعصاب اسرا بازی کرده بود! اما با گذشت یک هفته، با خبر عمل جراحی حضرت امام (ره) نگرانی‌ها بیشتر شد.

نفس‌ها به شمارش افتاده بود. حالت عجیبی از سکوت و حیرت بر اردوگاه سایه افکنده بود. پخش فیلم و عکس غذاخوردن امام در بیمارستان مانند آتشی وجودمان را فراگرفت. این در حالی بود که دشمن همیشه از پخش تصویر امام و حتی نام ایشان در خبرها و رسانه هایش خودداری می کرد. با این اقدام قصد تضعیف روحیه اسرا و مجاهدین عراقی را داشتند.

با روشن شدن صدای بلندگوی دشمن، فریاد مظلومانه اسرا نیز بلند می شد. گروه های فرهنگی و مسئولین آسایشگاه به شکل مخفیانه جلساتی برگزار می کردند و اخبار و اطلاعات جمع آوری شده را به آسایشگاه ها می رساندند.

در هر نقطه از اردوگاه برگزاری جلسات دو یا چند نفره و... تلاوت قرآن و دعای توسل و... برای سلامت حال امام برقرار بود؛ اما دشمن، سکوت محض را در این ایام از اعلام چگونگی حال امام اختیار کرده بود.

بی‌خبر از حال امام (ره) لحظه‌ها را برایمان بسیار دردناک کرده بود. گاهی آنقدر حالمان دگرگون می‌شد که قصد شورش به سرمان می‌زد. اگر چه فرار از کیلومترها سیم خاردار و نگهبانان و... امکان نداشت ولی فکر و ذکرمان برای یک لحظه از یاد امام دور نمی‌شد.

ابر اندوه بر آسمان اردوگاه و بر دلهای رنجور و زخمی اسرا سایه افکنده بود و باران دعا و ذکر و مناجات و توسل به ائمه و از همه سوی اردوگاه باریدن گرفته بود.

خدایا! در ایرانمان چه خبر است؟ از حال امام خبری برسان...

همه امیدما در اسارت حقیقتاً یاد و خاطره حضرت امام بود. بی خبری از حال امام و دروغ پراکنی و شایعات دشمن بعثی بیش از نگرانی‌های اصلی ما، رنج و آزارمان می‌داد و جز صبر و استقامت و توکل بر خدا هیچ کاری نمی‌شد کرد.

صبحگاه 14 خرداد، با تمامی روزهای اسارت مافرق داشت. در آسایشگاه‌ها که باز شد بچه‌ها سراسیمه و با عجله و نگران وارد محوطه اردوگاه شدند. بعضی هم در داخل آسایشگاه بودند و دل و دماغ بیرون آمدن را نداشتند و در حال خواندن ذکر و دعا بودند.

معمولاً ساعت 8 صبح به وقت عراق، رادیو اردوگاه، خبر پخش می‌کرد. همه منتظر اخبار عراق و خبری از ایران و امام بودیم. هنوز صبحانه نداده بودند که در اولین خبر خود در و دیوار قلبمان را در هم شکست. رادیوی دشمن در اولین خبر صبحگاهی آن روز خود اعلام کرد: "صبح امروز رادیوی ایران با قطع کردن برنامه های عادی خود خبر درگذشت امام خمینی را با صدای فرزندش احمد، اعلام کرد."

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده